نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید غلامرضا براتی
قسمت دوم خاطرات شهید «غلامرضا براتی»
مادر شهید «غلامرضا براتی» نقل می‌کند: «شب متکایش را گذاشت کنار سرم و تا دیر وقت برایم حرف زد؛ از جبهه، از دوستانش که خیلی‌هایشان شهید شده بودند و جریان آمدنش را. در حقیقت آمده بود برای بار آخر ببینمش. همان شب چیز‌هایی دستگیرم شد اما نمی‌خواستم باور کنم.»
کد خبر: ۵۵۰۹۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۷

قسمت نخست خاطرات شهید «غلامرضا براتی»
مادر شهید «غلامرضا براتی» نقل می‌کند: «پنج‌تا پسر خدا به ما داد. یکی را فدای حسین‌بن‌علی کردیم و فدای قرآن. اما چه کنم! مادرم! خیلی وقت‌ها، دلم برایش تنگ می‌شود؛ برای قد و بالایش؛ برای خنده و صحبت‌هایش.»
کد خبر: ۵۵۰۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۵